سلام

این روزها ، فاطمه (س) موضوع دلها و ذهنهاست…
فاطمه روزنه نوری است که در دل تاریک تاریخ سوسو میزند و ذهن هر پرسشگری را به پرسیدن از آنچه گذشت وامیدارد، از آنچه بر سر نهضت محمد(ص) آمد.
پس از محمد (ص) آنها که سرسخت ترین دشمنان حرکت توحیدی وی بودند روزنه به سوی تفوق بر نهضت او یافتند… صاحبان سقیفه بار وقایعی بس گران بر دوش دارند ، هم آنها که راه را برای غلبه اشرافیت قریش بر نهضت توحیدی محمد(ص) باز کردند و به قول برخی مستشرقین سند شکست نهضت محمد (ص) را در قبال قریش امضا کردند…
گویا چند صباحی پس از فتح مکه ، قریش که گردن فرود آورده بود و چون ماری زخم خورده در انتظار فرصت بود، ورق فتح مکه را برگرداند و پس از محمد(ص) دوباره افسار عرب را به دست گرفت!

و فاطمه!
در این تراژدی دردناک ، نقطه عطف ذهنهای پرسشگر است که به آنچه پس از محمد(ص) گذشت شک کنند و در فضای مه آلود توجیه ها و عادی سازی ها ، گم نشوند.

ن.پ:
1- روی پرده ای که گویا برای ایام فاطمیه روی دیوار نصب کرده بودند خواندم ” یا مظلومه مغصوبه” جای دیگر خواندم “یا مظلومه مقهوره”
2- خدا را خدا را… شکوه نام فاطمه (س) را حفظ کنیم… 
3-  دوست داشتن خالی شاید ولی دوستی کردن و یار بودن با آدمهای بزرگ ، به این آسانی نیست! 

سلام عليكم من جديد!
أبدء الكتابة بالعربية مؤقتا لأستكشف صالح أمري هنا. 
أريد أن أبدء تدوينات عدة في مواضيع رجالية بطريقتي الخاصة ، أمل أن تثير اعجابكم وتفيد في شروع حوارات طالبية ومحادثات مفيدة هنا….. ان شاء الله

أظن مسألة الرواة المشترکین بین أهل السنة و الشیعة من المواضیع الهامة فی البحوث الفقهیة المقارنة ، بما أننی طالبة فی الفقه یهمني أن أقوم بدراسات فی هذا الموضوع الهام و جوانبه المختلفة. لذا قررت أن أکتب تدوینات قصیرة موجزة فی شأن بعض الرواة المشترکین و مسائل حولهم من علم الرجال.
فی البدایة یجب أن نناقش في نفس الموضوع و أهمیته.
لماذا نحتاج إلی البحث عن الرواة المشترکین بین السنة و الشیعة؟
أو دعونی أن أسأل بما أدق ؛ لماذا نحتاج ألی علم الرجال المقارن؟
أنا شخصیا أعتقد بأنه توجد مشاکل جادة فی طریق علم الفقه المقارن،الذي أعتبره علما هاما فعلا، و من أهمها عدم وجود مبادي مشترکة فی منهج البحث بین فقه السنة و فقه الشیعة کأنهما لایستطیعان أن یتکلما بلسان واحد و لغة واحدة ، و من هذه المبادي مسألة الرواة فی هذین الفقهین لأن الرواة هم من ناقلوا معارفهما وهم أهم الحجج عندهما فی أخذ الأقوال أو رفضها. لذا ربما یصح أن أقول نحتاج إلی علم الرجال المقارن فی طریق العثور علی منهج واحد للبحث فی هذین الفقهین مقارنا.
أجل…. قرّرت أن أکتب فی الرواة المشترکین بعض الشيء. و سأبدء بمواضيع حول التابعين الذین هم من الرواة الهامین، رأیت البدایة منهم مفیدة لأنه يوجد بينهم أشخاص كثيرون يساهمون في تكون ثقافتنا الفقهية.
بالمناسبة ، أظن هذا الموضوع مفید لبقیة الطلاب أیضا سیما الذین یدرسون فی فروع ترتبط بشئون الفکر و المعارف الإسلامية التی وصلت إلینا عبر الرواة!….
أعتقد بأنه لا مفرّ لنا من دراسة الرجال و الرواة في أي فرع من الفروع الإسلامیة ندرس ، فصحة بحوثنا وعمقها ووسعتها ترتبط بهذا.
فلنبدأ بمحمدین مختلفین کلاهما إبنامسلمین!
أحدهما من کبار الرواة عند الشیعة و أحدهما من کبار الرواة عند السنة. و کلاهما یسمی بمحمد بن مسلم.
سمعتم أو قرأتم إسمهما بالتأکید إن کنتم باحثین فی الأحادیث والفقه والرجال وتأریخ الفکر الإسلامي. و ربمّا فی البدایة أخذتم أحدهما مکان الآخر أو أخذتم أيهما أشخاصا مختلفین بسبب کثرة أساميهما عند المحدثین والرجالیین.
محمد بن مسلم عند الشیعة فهو محمدبن مسلم الثقفي أو الطائفي أو الطحان أو بن ریاح الکوفي أو علی قول بن هرمز الطائفی و هو من أصحاب الإمامین الباقر و الصادق علیهما السلام.
و محمد بن مسلم عند السنة فهو محمد بن مسلم بن شهاب الزهري أو القرشي أو المدني.
(اسمه الکامل: محمد بن مسلم بن عبيد الله بن عبد الله بن شهاب بن عبد الله بن الحارث بن زهرة بن كلاب… و نسبه مشترک مع النبي (ص) فی ما قبل الکلاب، لقبه:إبن شهاب ، کنیته: أبوبکر)

النص سیصیر طویلا … تابعوا الموضوع في التدوینات الآتیة!
لایحتاج الى أن أذكركم بأنني في حاجة الي تعليقاتكم القيمة و انتقاداتكم.

ملاحظات:
1- فعلا عربي نوشتن رو شروع ميكنم ببينم همزباني پیدا میشود یا نه ، فکر میکنم طلبه جماعت، بعد از عبور از مراحل اولیه ، باید مشق شبش را عربی بنویسد و بخواند.
2- ترجمه مطالب رو هم گاهی خواهم گذاشت.
3- در مورد اصل چنین کاری هم بزرگواران نظرشون رو ابراز بفرمایند. 

بسم الله الرحمن الرحيم

سلامي پس از غیبتی طولانی، و عرض پوزش بابت رفتنی هنوز نیامده که نگذاشت کلامم اینجا حتی گل بیندازد.

راستش کمی در مورد استراتژی نوشتن در اینجا مبهم بودم ، اما بالاخره بنا گزیدم اولا بیشتر به عربی بنویسم و ثانیا بیشتر گپ گونه هایی کوتاه با موضوعاتی مربوط به مطالعاتم بگذارم. البته ناگفته نماند که به دلیل ضیق وقت بیش از دوهفته ای یکبار نخواهم توانست نوشتن.

امید که دوستان از نقد محروم نفرمایند.

با امید به پرودگار همیشه ناظر

خدارو شکر که بالاخره مسولین حوزه سخن زمان را نیوشیدند و نیم نگاهی به این دنیای مجازی انداختند…
انگار همین چند روز پیش بود که استفاده از وب و وبلاگ داشتن در دارالفساد اینترنت!! اونهم با اسم واقعی مثل یک مهر اتهام بر پیشانی امثال من کوفته میشد…
میگفتند این مظاهر دنیای غرب چیزی جز فساد نیستند و جز فساد به بار نمیآورند.. و خلاصه به قول برخی کارشناسان ، تکنولوژی غرب مرکب بی چون و چرای فرهنگ غرب است و مثل یک ابزار صرف نیست!…
دقت و بی دقتی این تئوری ها پای خودشان…. الله اعلم!
به هر حال بعد از کمتر از ده سال الان وبلاگنویسی طلاب اینقدر مهم شده است که چرخ بودجه های نه چندان کوچک را کوک کرده اند و سامانه ی پشتیبانی وبلاگ و کلاس های آموزشی و… راه انداخته اند…
خب خدا رو شکر… ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است …. یا شایدم مرده باشد!…
از تعریف و تمجید که بگذریم این اقدامها خودش موضوعی است برای خودش… و دارای نقاط مثبت و منفی…
لذا مثل تمام اقدامها باید به چکش نقد تراشیده شود.
اصل مساله که جای بحث ندارد و… سپاس…
اما به نظرم میرسد در باب تئوری های حاکم بر این حرکت میشود سخن ها کرد. همچنین در توصیف کیفی آن.
پرسشهای کلیدی ای باید مطرح و پاسخ داده شوند:
1- سوالاتی از سنخ هستها و نیستها … این حضور چگونه رخ میدهد و بر خود طلاب و اینترنت و مخاطبان اینترنت و فضای جهانی وب چه اثری دارد؟ و…
2- سوالاتی از سنخ مهندسی باید ها … چرایی و چگونگی حضور طلاب  و اینکه در اینترنت چه باید کرد و چرا؟…
لذا کاش در کنار این سامانه ی مبارک ، یک تیم پژوهشی روشمند  هم در باب این چراها و چگونه ها راه می افتاد!
ماجرای جوانی و آروزهای محال ما تمامی ندارد!

به نام خداوند بخشایشگر مهربان
سلام
عبادات قبول
به قول امروزی ها پوسته ی وبلاگ و به قول ما قدیمی ها قالب وبلاگ در موفقیت یک وبلاگ خیلی مهمه و شاید حرفهای اول رو در جذابیت وبلاگ میزنه… فعلا اومدم ببینم میتونم سر از ویرایش پوسته ی این سرویس وبلاگنویسی دربیاورم یا نه!

و اما بعد…
امیدوارم تجربه ی خوبی بشود.